فرزند كردستان
فرزند كردستان
فرزند كردستان
نگاهی گذرا به زندگی درخشان شهید محمود کاوه
شهيد محمود كاوه سردار و فرمانده بزرگ تيپ ويژه شهدا د رسال 1340 در يكي از محلات متوسط و بلكه محروم شهر مقدس مشهد(خيابان ضد)، درخانواده اي مذهبي و متدين چشم به جهان گشود و لذا از همان اوان كودكي ارزشها و سنن مذهبي آرام آرام در وجود او شكل مي گرفت و دست تقدير او را براي ايفاي مسؤوليت هاي خطير فردي و اجتماعي آينده آماده مي ساخت، پدرش كه از بازاريان خرده پا و متعهد مشهدي به شمار مي آمد و مي آيد از جمله افرادي بود كه در دوران اختناق به لحاظ اين كه مقلد حضرت امام (قدس الله نفسه الزكيه) بود با روحانيون مبارز و برجسته اي همچون حضرت آيت الله خامنه اي، شهيد هاشمي نژاد و شهيد كامياب حشر و نشر داشت. او كه آگاهانه در تلاش ارتقاء سطح ديني تنها فرزند پسرش بود، محمود كوچك را همراه خويش به مراسم و محافل مذهبي مي برد و البته همان محافل و بعدها كلاسها در ساختمان رفيع شخصيت مبارزاتي و خلوص علمي كاوه تاثيرات برجسته اي، بجاي گذارد به نحوي كه خود شهيد از آن خاطرات شيرين گاه و بيگاه ياد نموده و بدانها افتخار مي ورزيد.
كاوه تحصيلات خويش را با توجه به چنين مقدماتي از دبستان آغاز نمود و با اتمام دوره راهنمايي تحصيلي بنا بر علاقه وافري كه به كسب علوم ديني در حوزه هاي نور و معرفت داشت دروس حوزوي را برگزيد و چندي نيز در اين وادي به سلوك پرداخت.
باري، اگر چه شهيد كاوه بهره هاي ميموني از دوران كوتاه تحصيل در مراحل مقدماتي حوزه برد وليكن ظاهرا بدين نتيجه رسيده بود كه اگر با اخذ مدرك دوران پاياني دبيرستاني گام در اين وادي مقدس بگذارد، مؤفقتر خواهد بود و لذا با اين اميد كه در آينده و بعد از كسب مدرك ديپلم به ادامه دروس حوزوي بپردازد، به تحصيل كلاسيك متوسطه بازگشت.
دركشاكش همين دوران اخير از زندگي شهيد بود كه آرام آرام حاصل بيش از يك دهه روشنگري و مبارزه و تلاش و زندان و تبعيد حضرت امام (ره) و اصحاب وفادارش، مي رفت تا در قالب نهضتي شگرف و اعجاب بر انگيز يعني انقلاب اسلامي نمودار گردد. شهيد كاوه در آن روزگار جواني پر نشاط، فعال و مذهبي بود، كه لحظه اي آرام و قرار نداشت و در تمامي صحنه هاي انقلاب حضور فعال داشت. زندگي در مرحله اي متوسط و خاكي همچون خيابان ضد و حشر و نشر با طبقات محروم يا متوسط جامعه از وي چهره اي فعال، ورزشكاري خاكي و پر جنب و جوش ساخته بود و همين آمادگي هاي جسماني مزيد بر تمهيدات روحاني مذهبي بود كه ايشان تاب و توان فوق العاده اي در كوران انقلاب از خود نشان مي داد. شهيد كاوه در آن روزگار با شركت در كلاسها و محافل درسي مسجد جواد و امام حسن مجتبي، گاه انفرادي گاه به همراه پدر بزرگوار خويش، از هدايتها و تعاليم حضرت آيت الله خامنه اي كه در آن روزگار با عنوان(حاج سيد علي آقا) قطب مبارزات مردم مشهد به شمار مي رفتند، بهره هاي فراوان برد. او در محضر شهيدان حجه الاسلام هاشمي نژاد و حجه الاسلام كامياب نيز حاضر مي شد و ره توشه هاي همين تعاليم را با خود به محيط دبيرستان و ميان دانش آموزان منتقل مي نمود و همين ويژگي ها، مشخصات و دانسته ها بود كه وي را به عنوان يكي از محورهاي مبارزه در دبيرستان مي شناسند.
كاوه در اين دوران نوجواني بيش نبود و حال آن كه همه آنان كه از نزديك با وي آشنايي داشتند، مي دانند كه خود را وقف انقلاب كرده بود وآرامش را براي وي محلي از اعراب نداشت. در پخش اعلاميه هاي حضرت امام چه در درون دبيرستان و چه در محيط هاي ديگر تلاش مي نمود و در درگيريها با مزدوران رژيم شاه و راهپيمايي ها به همراه پدر بزرگوارش فعالانه شركت مي جست. چهاراه شهدا، خسروي، ميدان شهدا، كوچه ملك، اطراف حرم مطهر، و ....جاي در جاي خاطرات و تلاشها و مقاومتهاي او را به همراه مردم سلحشور مشهد، ثبت و ضبط نموده است و آنان كه در حادثه محاصره مسجد الرضا (علیه السّلام) در خيابان بهار حضور داشتند و تهاجم سبعانه مزدوران نظامي و چماق كش و لجاره هاي پهلوي را به ياد دارند، اگر قدري عميقتر به خاطرات خويش رجوع كنند، جوانكي را به ياد مي آورند كه سوار بر موتور گازي قراضه خويش از ميان صف مزدوران رژيم مي گذشت و به يكباره شعار مرگ بر شاه و درود بر خميني سر مي داد.
باري، شهيد كاوه همچون همه مردم حزب اللهي و شريف مشهد در تمامي عرصه هاي مقابله با رژيم آدمكش و تا دندان مسلح پهلوي حضوري فعال داشت و لذا با پيروزي انقلاب كه او نيز خود را مانند بسياري ديگر در آن شريك مي دانست جهت حفظ و حراست انقلاب اسلامي در خود احساس مسؤوليتي بزرگ مي نمود از اين رو و بنا برتوصيه هاي حضرت آيت الله خامنه اي، جزو اولين عناصر مؤمن، متعهد و خدايي اسلامي بود كه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست.
آري، كاوه با آن آمادگي ها و مشخصات، چون به لباس سبز پاسداري از انقلاب اسلامي درآمد، شوكتي ديگر يافت، اگرچه در اوان ورود وي به سلك پاسداران انقلاب اسلامي، چندان كسي گمان نمي برد كه آن پاسدار نوجوان نوخط، روزگاري به سرداري رشيد مالك اشتر گونه اي غرور آفرين مبدل خواهد شد و موجبات افتخار و سربلندي انقلاب اسلامي، شهر مقدس و به ويژه خاندان بزرگوارش را فراهم خواهد آورد، سردار بزرگي كه هم امروز آزادي و امنيت بخش بزرگي از زر خيزترين مناطق مسلمان و كردنشين كشور اسلامي مان، مديون و مرهون رشادتها و مجاهدات وي و ياران گمنام ديگرش مي باشد، سرداري كه ابتدا بسيجي گونه به كردستان رخت بر كشيد و پس از چندي به ديگر سرداران شهيد سپاه همچون(شهيد بروجردي) مسيح كردستان پهلو زد و بيرق فرو افتاده فرماندهي آن بزرگواران عاشق را بر افراشت و جاي خالي آنها را پر نمود، سرداري كه بعد ازشهادتش عاليرتبه ترين فرماندهان نظامي ارتش و سپاه و بلند مرتبه ترين مسؤولان دفاع مقدس به ارزشهاي فوق العادة وجودي وي اعتراف نمودند و پر نمودن خلاء وي را سخت و صعب دانستند.
باري، زندگي نظامي و چريكي كاوه با ورود به سپاه آغاز گرديد. او ابتدا شش ماه در سپاه مشهد خدمت نمود و آنگاه كه استعداد و علائق رزمي و جهادي وي براي مسؤولان سپاه در مشهد آشكار گرديد، براي يك دوره شش ماهه چريكي عازم تهران شد و در بازگشت به امر آموزش نظامي برادران سپاه و بسيج پرداخت. هنوز چندي از دوران تدريس فنون نظامي وي در پادگانهاي آموزشي نگذشته بود كه طي يك ماموريت شش ماهه جهت حفاظت از بيت شريف حضرت امام رضوان الله تعالي عليه به تهران عزيمت نمود و پس از طي ماموريت خاطره انگيز و شيرينش و با شروع جنگ تحميلي عازم جبهه هاي جنوب گرديد و البته با توجه به استعدادها و توان رزمي و تخصصي اش در آن بحبوحه بسيار مثمر ثمر واقع شد.
درآن دوران تعميم آموزش هاي چريكي و رزمي در بين آحاد مردم حزب الله، جدا مشهود بود، چه اين كه در شرايط غافلگيري نيروهاي نظامي و دفاعي كشور، ورود مردم به عرصه هاي نبرد ميتوانست معادله نظامي را (همچنان كه بعدها شاهد آن بوديم) به نفع جمهوري اسلامي تغيير دهد، و لذا با همه تمايلي كه شهيد به ماندن در جبهه هاي نبرد داشت، بار ديگر براي آموزش برادران سپاه وبسيج به مشهد فراخوانده شد و در زمينه آموزش بار ديگر مشغول گرديد، وليكن جان بي تاب آن چريك كار آزموده و معتقد (اگر چه در حال آموزش نظامي و تمهيد و مسلح نمودن بسيجيان و پاسداران بود) در شهر آرام نميگرفت و لذا به هر قيمتي كه شده در تلاش بود تا خود را به عرصه هاي خون و آتش برساند و از شرافت ميهن حسين(علیه السّلام) پاسداري كند.
بدين ترتيب بود كه قفس شهر را تحمل نيارست. اين بار عازم ديار محروم، مظلوم و گروهك گزيده و جنگ زده كردستان گرديد. كردستان در آن زمان دچار مشكلات و شرايط تحميلي فوق العاده اي بود. از يك سوتمام نوار مرزي كردستان درگير با جنگي نابرابر و تحميلي ميان استكبار جهاني به مزدوري رژيم بعث عراق با مدافعان مظلوم جمهوري اسلامي بود و از ديگر سو، چپ نماهاي آمريكايي و روسي از فرصت به دست آمده پس از پيروزي انقلاب به ويژه زمينه هاي موجود در منطقه كه بر اثر اهمال و عملكردهاي به شدت ضعيف و بعضا مشكوك برخي عناصر منتخب دولت موقت در آن منطقه، سوء بهره برداري تمام نموده و به آشوب و نا امني تحت عنوان استقلال طلبي و خود مختاري دامن مي زدند. در اين ميان تنها و تنها برادران رشيد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بودند كه به مدد پشتيباني اندك ارتش (كه در آن شرايط و با وجود عناصري همچون بني صدر و ژنرالهاي ابقاء شده شاه، از كارايي چنداني برخوردار نبود) توانستند تا حدودي در مقابل موج فراگير تبليغات و تهاجمات ضد انقلاب كه بعضا برخي از مردم منطقه را نيز فريفته بود، مقاومت نموده و حداقل حوزه هاي كوچك تحت نفوذ و ماموريت خويش را حفظ نمايند.
بدينگونه بود كه شهيد كاوه به عنوان كادر نيروهايي كه از استان خراسان جهت آزادسازي شهر بوكان عازم كردستان بودند راهي كردستان گرديد.
او در بدو ورود به كردستان به عنوان فرمانده يك گروه 12 نفره برگزيده شد و سپس با لياقتها و شجاعت هايي كه از خود نشان داد به عنوان مسؤول گروهان ضربت سپاه سقز منصوب گرديد. بعد از چند عمليات غافلگير كننده به فرماندهي عمليات سپاه سقز نائل آمد. در اين زمان بود كه با ناباوري همگان همراه تعداد بسيار قليلي نيرو در عين كار شكني هاي بني صدر و باند نفوذي اش عمليات آزادسازي مرز بسطام را با شهامت غير قابل وصفي طرح ريزي و چهل و پنج كيلومتر جاده مرزي را طي يك مرحله و در عرض بيست و چهار ساعت در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب به همراه ديگر يارانش آزاد كرد، با انجام اين عمليات يكي از راههاي مهم ارتباط تغذيه ضد انقلاب داخلي با بعثيون متجاوز بسته شد و تعداد زيادي از آنان نابود شدند. اين عمليات نه براي بعثيون و عمال داخلي شان(كه در مقابل تهاجم غافلگير كننده او جز تسليم و يا نابودي راهي نداشتند) و نه براي نيروهاي خودي، به راحتي قابل باور نبود و اين عمليات موفق در آن شرايط كه گاه با اصل پيروزي هاي به دست آمده را مورد ترديد قرار مي دادند! ودر آن زمان كه سپاه از طرف بني صدر و دار و دسته خائنش به عدم تخصص در جنگ متهم مي شد اهميت فوق العاده اي داشت. كاوه نيز از يورش تبليغاتي آنها در امان نبود. اما اين كارشكنيها و تبليغات سوء در روحيه خلل ناپذير كاوه كوچكترين اثري نداشت، بلكه با همكاري تني چند از برادران متعهد از جمله سرتيپ صياد شيرازي (كه در آن زمان درجه سرگردي داشت) نقشه آزادسازي بوكان را طرح ريزي كردند. نقشه اي كه باز هم با كارشكني هاي بني صدر خائن و باندش عملي نشد و به دنبال آن سرگرد صياد شيرازي را توبيخ و بعد از خلع يك درجه از فرماندهي عمليات لشگر كردستان بر كنار كردند. اين دسائس البته هيچ گونه خللي در اراده كاوه جهت پاكسازي و حاكميت نظام جمهوري اسلامي در كردستان به وجود نياورد بلكه با به كار بندي فنون تاكتيك رزم در شب، ضد انقلاب را در تنگناي سختي قرار داد كه شايد بتوان او را بنيان گذار استفاده از اين تاكتيك دركردستان دانست.
عمليات هاي پي در پي كه از سوي وي طرح ريزي و اجرا مي شد عرصه را بر ضد انقلاب تنگ ساخت تا جايي كه بالا خره در مرحله اول براي زنده يا مرده كاوه سيصد هزار تومان و در مرتبه دوم براي سر او نيم ميليون جايزه تعيين نموده و تيمهاي متعددي جهت ترور او مامور شدند كه به لطف اللهي هيچ كدام موفق به انجام نيت شوم خود نگرديدند. اين عمل نشان از دلهره اي بود كه كاوه در قلب ضد انقلاب كردستان ايجاد كرده بود .
در اين مدت با همه كار شكني ها و تهديدها دو بار تا آستانه آزاد سازي شهر بوكان پيش رفت و 17 كيلومتر از جاده سقز به بوكان را پاكسازي كرده و آزاد ساخت. هر جا نام كاوه در ميان بود ضد انقلاب از ترس به مخفي گاهها مي گريخت، آنها خوب مي دانستند كه در مقابل شجاعت، جسارت، كارداني و تدابير خاص عملياتي و ايمان شگرف او تاب مقاومت ندارند در اين زمان بود كه جسارتهاي بني صدر از حد مي گذشت و لذا با عزل وي اولين اقدام شهيد كاوه آزاد سازي شهر بوكان بود، كه به فرماندهي سردار شهيد ناصر كاظمي صورت گرفت.
از اين زمان به بعد موج پاكسازي جدي و همه جانبه كردستان با همت شهيد محمد بروجردي، شهيد ناصر كاظمي و شهيد محمود كاوه هر چه كوبنده تر آغاز گرديد. عمليات بعدي با وجود آغاز فصل زمستان در محور استراتژيك و مرزي بانه به سردشت به اجرا در آمد، هدف اين عمليات شكستن محاصره شهر سردشت و ايجاد ارتباط بين سردشت و ديگر شهرهاي كردستان از طريق راه زميني بود. در اين عملیات شهيد كاوه به عنوان مسئول محور حماسه هايي آفريد كه ذكر همه آنها ميسر نيست و بالا خره نيز اين عمليات به آزادسازي جاده بانه به سردشت و شكستن محاصره شهر سردشت منجر شد همچنين در اين عمليات، زمينه تشكيل تيپ ويژه شهدا نيز فراهم گرديد زيرا برادراني مانند شهيد بروجردي و شهيد كاظمي با شهيد كاوه، شهيد گنجي زاده و شهيد قمي بيشتر آشنا شده و اسكلت بندي تيپ را با انتخاب نيروهاي زبده و ورزيده اين عمليات پي ريختند.
از اوايل سال61 به همت همين برادران، تيپ ويژه شهدا جهت پاكسازي و انهدام كامل بقاياي ضد انقلاب از كردستان تاسيس گرديد.
خبر تاسيس اين تيپ و اينكه شهيد كاوه به عنوان فرمانده عمليات تيپ در نظر گرفته شده مانند توپ در كردستان صدا و ضد انقلاب را دچار هراس و ياس كامل نمود. راديوهاي بيگانه نيز طبق معمول با پخش اكاذيب سعي در مخدوش ساختن تيپ ويژه شهدا نمودند، به عنوان نمونه راديو عراق گفت: ايران چند نفر از پاسداران خود را به اسرائيل فرستاده تا طي يك دوره شش ماهه جهت سركوب خلق كرد آموزشهاي مخصوص را فرا گيرند !!
راديوهاي ديگر نيز با تعابيري كم و بيش اين چنين از تاسيس تيپ ويژه شهدا كه به ياد و بزرگداشت شهداي مظلوم كردستان چنين نام گرفته بود خبر دادند.
آري، تيپ ويژه شهدا با داشتن سرداراني اينچنين كار آزموده، شجاع، پرتحرك، و سلحشور كه تا نيل به هدف، دمي آسايش و راحت را بر خود حرام كرده بودند، توانست در مدتي كوتاه تشكيل شده و فتوحات خود را همزمان با پيروزيهاي بزرگ رزمندگان اسلام در جبهه هاي جنوب آغاز نمايد.
اولين عمليات تيپ ويژه شهدا آزادسازي سد استراتژيك بوكان و جاده 47 كيلومتري آن بود كه در آن زمان به وسيله رياست محترم مجلس شوراي اسلامي حجه الاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني و مهندس مير حسين موسوي نخست وزير به عنوان يك پيروزي مهم و تعين كننده عليه ضد انقلاب داخلي ستوده شد.
بعد از آن بلا فاصله عمليات آزادسازي جاده صائين دژ به تكاب آغاز شد. اين عمليات هم با پيروزي كامل، بار ديگر ضد انقلابيون خائن را مستاصل نمود.
آوازه تيپ ويژه شهدا فرماندهان و عملياتهاي شگفت آورش آنچنان ضد انقلاب را متحير ساخت كه به كلي روحيه خود را از دست داده و در مقابل هر يورش رزمندگان اسلام خصوصا اگر مطلع مي شدند كه تيپ ويژه شهدا در مقابلشان قرار دارد و يا كاوه فرماندهي عمليات را به عهده دارد، فرار را بر قرار ترجيح داده و مي دانستند كه مقاومت در مقابل كاوه بر ايشان جز خسارت و انهدام فايده اي در بر نخواهد داشت. به همين علت تيپ ويژه سعي داشت ضد انقلاب را از حضورش در مناطق مورد نظر براي اجراي عمليات غافل نگه دارد تا در يك مصاف رو در رو ضربات كوبنده خود را پيش از فرار بر آنان وارد سازد.
پس از آزاد ساختن جاده صائين دژ به تكاب، تيپ ويژه شهدا در يك عمليات حيرت انگيز ديگر، منطقه كليه واشتوزنگ را در يك مرحله پاكسازي كرد، به طوري كه ضد انقلاب مجبور شد زندان خود را در منطقه تخليه كرده و به طرف خاك عراق عقب نشيني نمايد.
در چنين شرايطي تيپ ويژه شهدا با سازمان منسجم و تجربه هاي به دست آمده از عملياتهاي متعدد و بزرگ قبلي و به كار گيري تاكتيكهاي جنگ چريكي و سرعت عمل در غافلگيري دشمن، توان آن را يافته بود تا ضربه اساسي را كه پايان دهنده فتنه ضد انقلاب باشد به آنها وارد سازد. در این راستا طرح و برنامه آزادسازي محور استراتژيك مرزي پيرانشهر به سردشت كه قطب سياسي، نظامي به شمار آمده و مركزيت ضد انقلاب در آن قرار داشت ريخته شد. انجام اين عمليات به منزله در هم شكستن ستون فقرات ضد انقلاب در كردستان بود، البته همه كساني كه دست اندركار مبارزه با ضد انقلاب در كردستان بودند پاكسازي اين محور را بس مشكل و حتي محال دانسته با توجه به در پيش بودن فصل سرما و زمستان، انجام عمليات را گاه بيهوده و خطرناك مي دانستند در حاليكه شهيد كاوه به اتفاق ديگر بنيانگذاران تيپ ويژه شهدا عزمي جزم براي انجام اين عمليات داشته و بر اين اعتقاد بودند كه دشمن را نبايد لحظه اي مهلت داد و لذا با توكل به خدا عمليات آزادسازي محور پيرانشهر سردشت را آغاز كردند.
در اين عمليات ضد انقلاب نيز تمامي توان خود را عليه تيپ ويژه شهدا بسيج كرد و حتي بعثيون عراق به آنها كمك كردند و در عين حال سه ماه جنگ مداوم و شانزده مرحله عمليات مؤفقيت آميز به آزادسازي محور پيرانشهر سردشت و الحاق نيروهاي اين دو شهر، در هم كوبيده شدن مركز تيمهاي ضد انقلاب و انهدام مركز راديويي آنها، آزادسازي ارتفاعات استراتژيك مرزي منطقه مانند آلواتان و جاسوسان و آزادسازي زندان دولهتو و انهدام ادوات و امكانات فراوان آنها و كشتن بيش از 750 نفر از ضد انقلاب و آزادسازي بيش از 120 كيلومتر جاده انجاميد و عمليات به پيروزی كامل رسيد.
اين فتح بزرگ به منزله فتح الفتوح نبردهاي كردستان بوده و انعكاس جهاني آن با سيل دروغ و بهتان راديوهاي بيگانه جهت خدشه دار ساختن اين واقعيت همراه بود. نقش اصلي و اساسي در اين عمليات را شهيد محمود كاوه بر عهده داشت، زيرا در طي مرحله اول و دوم عمليات اولين و دومين فرمانده تيپ ويژه شهدا، برادر ناصر كاظمي و برادر محمد گنجي زاده به فيض شهادت نائل آمدند و از آن به بعد فرماندهي عمليات را شهيد كاوه به عهده گرفت و نگذاشت كه اين شهادتها حتي لحظه اي روند عمليات را كند يا متوقف سازد. حتي زماني كه معاونش برادر عباس ولي نژاد در مرحله ما قبل آخر به شهادت رسيد هيچگونه خللي در اراده آهنيش جهت پاكسازي محور راه نيافت و در زير بارش برف شديد به عمليات ادامه داد چه اينكه به خوبي مي دانست كه پيام تمام آن خونهاي پاك، تاكيد بر ادامه روند ريشه كن سازي ضد انقلاب از كردستان است.
تعداد عملياتهايي كه به وسيله شهيد كاوه عليه ضد انقلاب فرماندهي شده آنقدر زياد است كه ذكر نام تمامي آنها در اينجا ميسر نيست.
شهيد كاوه،پس از به نتيجه رساندن زحمات مظلومانه چريكهاي مجاهد اسلام در كردستان، جهت تحقق بخشيدن به سخن حضرت آيت الله خامنه اي كه فرموده بودند: تيپ شهدا فقط تيپ كردستان نيست بلكه تيپ نياز و دعوت به مبارزه است. براي به كارگيري تيپ در عملياتهاي ويژه برون مرزي اصرار داشت تا با استفاده هرچه بيشتر از تخصص هاي پارتيزاني در زمينه جنگ ايران و عراق ضربات كوبنده اي به رژيم بعث عفلقي وارد سازد.
بدين ترتيب در سال 62 تيپ ويژه در اولين عمليات برون مرزي خود(والفجر2) شركت كرد و از آن به بعد در عمده عملياتهاي برون مرزي چون والفجر 3 ـ والفجر 4 ـ عمليات بدرـ قادرـ والفجر9 ـ شركت فعال و افتخار آفرين داشت.
شهيد كاوه هميشه راهگشاي عمليات ها بود، هر جايي كه كار گره مي خورد او گره گشا بود هر كجا كه از عزم وارده رزمندگان كاسته مي شد، اراده پولادين شهيد كاوه به همه آن عزيزان روحيه اي تازه مي بخشيد.
منبع: سایت ساجد
/خ
مقدمه
شهيد محمود كاوه سردار و فرمانده بزرگ تيپ ويژه شهدا د رسال 1340 در يكي از محلات متوسط و بلكه محروم شهر مقدس مشهد(خيابان ضد)، درخانواده اي مذهبي و متدين چشم به جهان گشود و لذا از همان اوان كودكي ارزشها و سنن مذهبي آرام آرام در وجود او شكل مي گرفت و دست تقدير او را براي ايفاي مسؤوليت هاي خطير فردي و اجتماعي آينده آماده مي ساخت، پدرش كه از بازاريان خرده پا و متعهد مشهدي به شمار مي آمد و مي آيد از جمله افرادي بود كه در دوران اختناق به لحاظ اين كه مقلد حضرت امام (قدس الله نفسه الزكيه) بود با روحانيون مبارز و برجسته اي همچون حضرت آيت الله خامنه اي، شهيد هاشمي نژاد و شهيد كامياب حشر و نشر داشت. او كه آگاهانه در تلاش ارتقاء سطح ديني تنها فرزند پسرش بود، محمود كوچك را همراه خويش به مراسم و محافل مذهبي مي برد و البته همان محافل و بعدها كلاسها در ساختمان رفيع شخصيت مبارزاتي و خلوص علمي كاوه تاثيرات برجسته اي، بجاي گذارد به نحوي كه خود شهيد از آن خاطرات شيرين گاه و بيگاه ياد نموده و بدانها افتخار مي ورزيد.
كاوه تحصيلات خويش را با توجه به چنين مقدماتي از دبستان آغاز نمود و با اتمام دوره راهنمايي تحصيلي بنا بر علاقه وافري كه به كسب علوم ديني در حوزه هاي نور و معرفت داشت دروس حوزوي را برگزيد و چندي نيز در اين وادي به سلوك پرداخت.
باري، اگر چه شهيد كاوه بهره هاي ميموني از دوران كوتاه تحصيل در مراحل مقدماتي حوزه برد وليكن ظاهرا بدين نتيجه رسيده بود كه اگر با اخذ مدرك دوران پاياني دبيرستاني گام در اين وادي مقدس بگذارد، مؤفقتر خواهد بود و لذا با اين اميد كه در آينده و بعد از كسب مدرك ديپلم به ادامه دروس حوزوي بپردازد، به تحصيل كلاسيك متوسطه بازگشت.
دركشاكش همين دوران اخير از زندگي شهيد بود كه آرام آرام حاصل بيش از يك دهه روشنگري و مبارزه و تلاش و زندان و تبعيد حضرت امام (ره) و اصحاب وفادارش، مي رفت تا در قالب نهضتي شگرف و اعجاب بر انگيز يعني انقلاب اسلامي نمودار گردد. شهيد كاوه در آن روزگار جواني پر نشاط، فعال و مذهبي بود، كه لحظه اي آرام و قرار نداشت و در تمامي صحنه هاي انقلاب حضور فعال داشت. زندگي در مرحله اي متوسط و خاكي همچون خيابان ضد و حشر و نشر با طبقات محروم يا متوسط جامعه از وي چهره اي فعال، ورزشكاري خاكي و پر جنب و جوش ساخته بود و همين آمادگي هاي جسماني مزيد بر تمهيدات روحاني مذهبي بود كه ايشان تاب و توان فوق العاده اي در كوران انقلاب از خود نشان مي داد. شهيد كاوه در آن روزگار با شركت در كلاسها و محافل درسي مسجد جواد و امام حسن مجتبي، گاه انفرادي گاه به همراه پدر بزرگوار خويش، از هدايتها و تعاليم حضرت آيت الله خامنه اي كه در آن روزگار با عنوان(حاج سيد علي آقا) قطب مبارزات مردم مشهد به شمار مي رفتند، بهره هاي فراوان برد. او در محضر شهيدان حجه الاسلام هاشمي نژاد و حجه الاسلام كامياب نيز حاضر مي شد و ره توشه هاي همين تعاليم را با خود به محيط دبيرستان و ميان دانش آموزان منتقل مي نمود و همين ويژگي ها، مشخصات و دانسته ها بود كه وي را به عنوان يكي از محورهاي مبارزه در دبيرستان مي شناسند.
كاوه در اين دوران نوجواني بيش نبود و حال آن كه همه آنان كه از نزديك با وي آشنايي داشتند، مي دانند كه خود را وقف انقلاب كرده بود وآرامش را براي وي محلي از اعراب نداشت. در پخش اعلاميه هاي حضرت امام چه در درون دبيرستان و چه در محيط هاي ديگر تلاش مي نمود و در درگيريها با مزدوران رژيم شاه و راهپيمايي ها به همراه پدر بزرگوارش فعالانه شركت مي جست. چهاراه شهدا، خسروي، ميدان شهدا، كوچه ملك، اطراف حرم مطهر، و ....جاي در جاي خاطرات و تلاشها و مقاومتهاي او را به همراه مردم سلحشور مشهد، ثبت و ضبط نموده است و آنان كه در حادثه محاصره مسجد الرضا (علیه السّلام) در خيابان بهار حضور داشتند و تهاجم سبعانه مزدوران نظامي و چماق كش و لجاره هاي پهلوي را به ياد دارند، اگر قدري عميقتر به خاطرات خويش رجوع كنند، جوانكي را به ياد مي آورند كه سوار بر موتور گازي قراضه خويش از ميان صف مزدوران رژيم مي گذشت و به يكباره شعار مرگ بر شاه و درود بر خميني سر مي داد.
باري، شهيد كاوه همچون همه مردم حزب اللهي و شريف مشهد در تمامي عرصه هاي مقابله با رژيم آدمكش و تا دندان مسلح پهلوي حضوري فعال داشت و لذا با پيروزي انقلاب كه او نيز خود را مانند بسياري ديگر در آن شريك مي دانست جهت حفظ و حراست انقلاب اسلامي در خود احساس مسؤوليتي بزرگ مي نمود از اين رو و بنا برتوصيه هاي حضرت آيت الله خامنه اي، جزو اولين عناصر مؤمن، متعهد و خدايي اسلامي بود كه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست.
آري، كاوه با آن آمادگي ها و مشخصات، چون به لباس سبز پاسداري از انقلاب اسلامي درآمد، شوكتي ديگر يافت، اگرچه در اوان ورود وي به سلك پاسداران انقلاب اسلامي، چندان كسي گمان نمي برد كه آن پاسدار نوجوان نوخط، روزگاري به سرداري رشيد مالك اشتر گونه اي غرور آفرين مبدل خواهد شد و موجبات افتخار و سربلندي انقلاب اسلامي، شهر مقدس و به ويژه خاندان بزرگوارش را فراهم خواهد آورد، سردار بزرگي كه هم امروز آزادي و امنيت بخش بزرگي از زر خيزترين مناطق مسلمان و كردنشين كشور اسلامي مان، مديون و مرهون رشادتها و مجاهدات وي و ياران گمنام ديگرش مي باشد، سرداري كه ابتدا بسيجي گونه به كردستان رخت بر كشيد و پس از چندي به ديگر سرداران شهيد سپاه همچون(شهيد بروجردي) مسيح كردستان پهلو زد و بيرق فرو افتاده فرماندهي آن بزرگواران عاشق را بر افراشت و جاي خالي آنها را پر نمود، سرداري كه بعد ازشهادتش عاليرتبه ترين فرماندهان نظامي ارتش و سپاه و بلند مرتبه ترين مسؤولان دفاع مقدس به ارزشهاي فوق العادة وجودي وي اعتراف نمودند و پر نمودن خلاء وي را سخت و صعب دانستند.
باري، زندگي نظامي و چريكي كاوه با ورود به سپاه آغاز گرديد. او ابتدا شش ماه در سپاه مشهد خدمت نمود و آنگاه كه استعداد و علائق رزمي و جهادي وي براي مسؤولان سپاه در مشهد آشكار گرديد، براي يك دوره شش ماهه چريكي عازم تهران شد و در بازگشت به امر آموزش نظامي برادران سپاه و بسيج پرداخت. هنوز چندي از دوران تدريس فنون نظامي وي در پادگانهاي آموزشي نگذشته بود كه طي يك ماموريت شش ماهه جهت حفاظت از بيت شريف حضرت امام رضوان الله تعالي عليه به تهران عزيمت نمود و پس از طي ماموريت خاطره انگيز و شيرينش و با شروع جنگ تحميلي عازم جبهه هاي جنوب گرديد و البته با توجه به استعدادها و توان رزمي و تخصصي اش در آن بحبوحه بسيار مثمر ثمر واقع شد.
درآن دوران تعميم آموزش هاي چريكي و رزمي در بين آحاد مردم حزب الله، جدا مشهود بود، چه اين كه در شرايط غافلگيري نيروهاي نظامي و دفاعي كشور، ورود مردم به عرصه هاي نبرد ميتوانست معادله نظامي را (همچنان كه بعدها شاهد آن بوديم) به نفع جمهوري اسلامي تغيير دهد، و لذا با همه تمايلي كه شهيد به ماندن در جبهه هاي نبرد داشت، بار ديگر براي آموزش برادران سپاه وبسيج به مشهد فراخوانده شد و در زمينه آموزش بار ديگر مشغول گرديد، وليكن جان بي تاب آن چريك كار آزموده و معتقد (اگر چه در حال آموزش نظامي و تمهيد و مسلح نمودن بسيجيان و پاسداران بود) در شهر آرام نميگرفت و لذا به هر قيمتي كه شده در تلاش بود تا خود را به عرصه هاي خون و آتش برساند و از شرافت ميهن حسين(علیه السّلام) پاسداري كند.
بدين ترتيب بود كه قفس شهر را تحمل نيارست. اين بار عازم ديار محروم، مظلوم و گروهك گزيده و جنگ زده كردستان گرديد. كردستان در آن زمان دچار مشكلات و شرايط تحميلي فوق العاده اي بود. از يك سوتمام نوار مرزي كردستان درگير با جنگي نابرابر و تحميلي ميان استكبار جهاني به مزدوري رژيم بعث عراق با مدافعان مظلوم جمهوري اسلامي بود و از ديگر سو، چپ نماهاي آمريكايي و روسي از فرصت به دست آمده پس از پيروزي انقلاب به ويژه زمينه هاي موجود در منطقه كه بر اثر اهمال و عملكردهاي به شدت ضعيف و بعضا مشكوك برخي عناصر منتخب دولت موقت در آن منطقه، سوء بهره برداري تمام نموده و به آشوب و نا امني تحت عنوان استقلال طلبي و خود مختاري دامن مي زدند. در اين ميان تنها و تنها برادران رشيد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بودند كه به مدد پشتيباني اندك ارتش (كه در آن شرايط و با وجود عناصري همچون بني صدر و ژنرالهاي ابقاء شده شاه، از كارايي چنداني برخوردار نبود) توانستند تا حدودي در مقابل موج فراگير تبليغات و تهاجمات ضد انقلاب كه بعضا برخي از مردم منطقه را نيز فريفته بود، مقاومت نموده و حداقل حوزه هاي كوچك تحت نفوذ و ماموريت خويش را حفظ نمايند.
بدينگونه بود كه شهيد كاوه به عنوان كادر نيروهايي كه از استان خراسان جهت آزادسازي شهر بوكان عازم كردستان بودند راهي كردستان گرديد.
او در بدو ورود به كردستان به عنوان فرمانده يك گروه 12 نفره برگزيده شد و سپس با لياقتها و شجاعت هايي كه از خود نشان داد به عنوان مسؤول گروهان ضربت سپاه سقز منصوب گرديد. بعد از چند عمليات غافلگير كننده به فرماندهي عمليات سپاه سقز نائل آمد. در اين زمان بود كه با ناباوري همگان همراه تعداد بسيار قليلي نيرو در عين كار شكني هاي بني صدر و باند نفوذي اش عمليات آزادسازي مرز بسطام را با شهامت غير قابل وصفي طرح ريزي و چهل و پنج كيلومتر جاده مرزي را طي يك مرحله و در عرض بيست و چهار ساعت در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب به همراه ديگر يارانش آزاد كرد، با انجام اين عمليات يكي از راههاي مهم ارتباط تغذيه ضد انقلاب داخلي با بعثيون متجاوز بسته شد و تعداد زيادي از آنان نابود شدند. اين عمليات نه براي بعثيون و عمال داخلي شان(كه در مقابل تهاجم غافلگير كننده او جز تسليم و يا نابودي راهي نداشتند) و نه براي نيروهاي خودي، به راحتي قابل باور نبود و اين عمليات موفق در آن شرايط كه گاه با اصل پيروزي هاي به دست آمده را مورد ترديد قرار مي دادند! ودر آن زمان كه سپاه از طرف بني صدر و دار و دسته خائنش به عدم تخصص در جنگ متهم مي شد اهميت فوق العاده اي داشت. كاوه نيز از يورش تبليغاتي آنها در امان نبود. اما اين كارشكنيها و تبليغات سوء در روحيه خلل ناپذير كاوه كوچكترين اثري نداشت، بلكه با همكاري تني چند از برادران متعهد از جمله سرتيپ صياد شيرازي (كه در آن زمان درجه سرگردي داشت) نقشه آزادسازي بوكان را طرح ريزي كردند. نقشه اي كه باز هم با كارشكني هاي بني صدر خائن و باندش عملي نشد و به دنبال آن سرگرد صياد شيرازي را توبيخ و بعد از خلع يك درجه از فرماندهي عمليات لشگر كردستان بر كنار كردند. اين دسائس البته هيچ گونه خللي در اراده كاوه جهت پاكسازي و حاكميت نظام جمهوري اسلامي در كردستان به وجود نياورد بلكه با به كار بندي فنون تاكتيك رزم در شب، ضد انقلاب را در تنگناي سختي قرار داد كه شايد بتوان او را بنيان گذار استفاده از اين تاكتيك دركردستان دانست.
عمليات هاي پي در پي كه از سوي وي طرح ريزي و اجرا مي شد عرصه را بر ضد انقلاب تنگ ساخت تا جايي كه بالا خره در مرحله اول براي زنده يا مرده كاوه سيصد هزار تومان و در مرتبه دوم براي سر او نيم ميليون جايزه تعيين نموده و تيمهاي متعددي جهت ترور او مامور شدند كه به لطف اللهي هيچ كدام موفق به انجام نيت شوم خود نگرديدند. اين عمل نشان از دلهره اي بود كه كاوه در قلب ضد انقلاب كردستان ايجاد كرده بود .
در اين مدت با همه كار شكني ها و تهديدها دو بار تا آستانه آزاد سازي شهر بوكان پيش رفت و 17 كيلومتر از جاده سقز به بوكان را پاكسازي كرده و آزاد ساخت. هر جا نام كاوه در ميان بود ضد انقلاب از ترس به مخفي گاهها مي گريخت، آنها خوب مي دانستند كه در مقابل شجاعت، جسارت، كارداني و تدابير خاص عملياتي و ايمان شگرف او تاب مقاومت ندارند در اين زمان بود كه جسارتهاي بني صدر از حد مي گذشت و لذا با عزل وي اولين اقدام شهيد كاوه آزاد سازي شهر بوكان بود، كه به فرماندهي سردار شهيد ناصر كاظمي صورت گرفت.
از اين زمان به بعد موج پاكسازي جدي و همه جانبه كردستان با همت شهيد محمد بروجردي، شهيد ناصر كاظمي و شهيد محمود كاوه هر چه كوبنده تر آغاز گرديد. عمليات بعدي با وجود آغاز فصل زمستان در محور استراتژيك و مرزي بانه به سردشت به اجرا در آمد، هدف اين عمليات شكستن محاصره شهر سردشت و ايجاد ارتباط بين سردشت و ديگر شهرهاي كردستان از طريق راه زميني بود. در اين عملیات شهيد كاوه به عنوان مسئول محور حماسه هايي آفريد كه ذكر همه آنها ميسر نيست و بالا خره نيز اين عمليات به آزادسازي جاده بانه به سردشت و شكستن محاصره شهر سردشت منجر شد همچنين در اين عمليات، زمينه تشكيل تيپ ويژه شهدا نيز فراهم گرديد زيرا برادراني مانند شهيد بروجردي و شهيد كاظمي با شهيد كاوه، شهيد گنجي زاده و شهيد قمي بيشتر آشنا شده و اسكلت بندي تيپ را با انتخاب نيروهاي زبده و ورزيده اين عمليات پي ريختند.
از اوايل سال61 به همت همين برادران، تيپ ويژه شهدا جهت پاكسازي و انهدام كامل بقاياي ضد انقلاب از كردستان تاسيس گرديد.
خبر تاسيس اين تيپ و اينكه شهيد كاوه به عنوان فرمانده عمليات تيپ در نظر گرفته شده مانند توپ در كردستان صدا و ضد انقلاب را دچار هراس و ياس كامل نمود. راديوهاي بيگانه نيز طبق معمول با پخش اكاذيب سعي در مخدوش ساختن تيپ ويژه شهدا نمودند، به عنوان نمونه راديو عراق گفت: ايران چند نفر از پاسداران خود را به اسرائيل فرستاده تا طي يك دوره شش ماهه جهت سركوب خلق كرد آموزشهاي مخصوص را فرا گيرند !!
راديوهاي ديگر نيز با تعابيري كم و بيش اين چنين از تاسيس تيپ ويژه شهدا كه به ياد و بزرگداشت شهداي مظلوم كردستان چنين نام گرفته بود خبر دادند.
آري، تيپ ويژه شهدا با داشتن سرداراني اينچنين كار آزموده، شجاع، پرتحرك، و سلحشور كه تا نيل به هدف، دمي آسايش و راحت را بر خود حرام كرده بودند، توانست در مدتي كوتاه تشكيل شده و فتوحات خود را همزمان با پيروزيهاي بزرگ رزمندگان اسلام در جبهه هاي جنوب آغاز نمايد.
اولين عمليات تيپ ويژه شهدا آزادسازي سد استراتژيك بوكان و جاده 47 كيلومتري آن بود كه در آن زمان به وسيله رياست محترم مجلس شوراي اسلامي حجه الاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني و مهندس مير حسين موسوي نخست وزير به عنوان يك پيروزي مهم و تعين كننده عليه ضد انقلاب داخلي ستوده شد.
بعد از آن بلا فاصله عمليات آزادسازي جاده صائين دژ به تكاب آغاز شد. اين عمليات هم با پيروزي كامل، بار ديگر ضد انقلابيون خائن را مستاصل نمود.
آوازه تيپ ويژه شهدا فرماندهان و عملياتهاي شگفت آورش آنچنان ضد انقلاب را متحير ساخت كه به كلي روحيه خود را از دست داده و در مقابل هر يورش رزمندگان اسلام خصوصا اگر مطلع مي شدند كه تيپ ويژه شهدا در مقابلشان قرار دارد و يا كاوه فرماندهي عمليات را به عهده دارد، فرار را بر قرار ترجيح داده و مي دانستند كه مقاومت در مقابل كاوه بر ايشان جز خسارت و انهدام فايده اي در بر نخواهد داشت. به همين علت تيپ ويژه سعي داشت ضد انقلاب را از حضورش در مناطق مورد نظر براي اجراي عمليات غافل نگه دارد تا در يك مصاف رو در رو ضربات كوبنده خود را پيش از فرار بر آنان وارد سازد.
پس از آزاد ساختن جاده صائين دژ به تكاب، تيپ ويژه شهدا در يك عمليات حيرت انگيز ديگر، منطقه كليه واشتوزنگ را در يك مرحله پاكسازي كرد، به طوري كه ضد انقلاب مجبور شد زندان خود را در منطقه تخليه كرده و به طرف خاك عراق عقب نشيني نمايد.
در چنين شرايطي تيپ ويژه شهدا با سازمان منسجم و تجربه هاي به دست آمده از عملياتهاي متعدد و بزرگ قبلي و به كار گيري تاكتيكهاي جنگ چريكي و سرعت عمل در غافلگيري دشمن، توان آن را يافته بود تا ضربه اساسي را كه پايان دهنده فتنه ضد انقلاب باشد به آنها وارد سازد. در این راستا طرح و برنامه آزادسازي محور استراتژيك مرزي پيرانشهر به سردشت كه قطب سياسي، نظامي به شمار آمده و مركزيت ضد انقلاب در آن قرار داشت ريخته شد. انجام اين عمليات به منزله در هم شكستن ستون فقرات ضد انقلاب در كردستان بود، البته همه كساني كه دست اندركار مبارزه با ضد انقلاب در كردستان بودند پاكسازي اين محور را بس مشكل و حتي محال دانسته با توجه به در پيش بودن فصل سرما و زمستان، انجام عمليات را گاه بيهوده و خطرناك مي دانستند در حاليكه شهيد كاوه به اتفاق ديگر بنيانگذاران تيپ ويژه شهدا عزمي جزم براي انجام اين عمليات داشته و بر اين اعتقاد بودند كه دشمن را نبايد لحظه اي مهلت داد و لذا با توكل به خدا عمليات آزادسازي محور پيرانشهر سردشت را آغاز كردند.
در اين عمليات ضد انقلاب نيز تمامي توان خود را عليه تيپ ويژه شهدا بسيج كرد و حتي بعثيون عراق به آنها كمك كردند و در عين حال سه ماه جنگ مداوم و شانزده مرحله عمليات مؤفقيت آميز به آزادسازي محور پيرانشهر سردشت و الحاق نيروهاي اين دو شهر، در هم كوبيده شدن مركز تيمهاي ضد انقلاب و انهدام مركز راديويي آنها، آزادسازي ارتفاعات استراتژيك مرزي منطقه مانند آلواتان و جاسوسان و آزادسازي زندان دولهتو و انهدام ادوات و امكانات فراوان آنها و كشتن بيش از 750 نفر از ضد انقلاب و آزادسازي بيش از 120 كيلومتر جاده انجاميد و عمليات به پيروزی كامل رسيد.
اين فتح بزرگ به منزله فتح الفتوح نبردهاي كردستان بوده و انعكاس جهاني آن با سيل دروغ و بهتان راديوهاي بيگانه جهت خدشه دار ساختن اين واقعيت همراه بود. نقش اصلي و اساسي در اين عمليات را شهيد محمود كاوه بر عهده داشت، زيرا در طي مرحله اول و دوم عمليات اولين و دومين فرمانده تيپ ويژه شهدا، برادر ناصر كاظمي و برادر محمد گنجي زاده به فيض شهادت نائل آمدند و از آن به بعد فرماندهي عمليات را شهيد كاوه به عهده گرفت و نگذاشت كه اين شهادتها حتي لحظه اي روند عمليات را كند يا متوقف سازد. حتي زماني كه معاونش برادر عباس ولي نژاد در مرحله ما قبل آخر به شهادت رسيد هيچگونه خللي در اراده آهنيش جهت پاكسازي محور راه نيافت و در زير بارش برف شديد به عمليات ادامه داد چه اينكه به خوبي مي دانست كه پيام تمام آن خونهاي پاك، تاكيد بر ادامه روند ريشه كن سازي ضد انقلاب از كردستان است.
تعداد عملياتهايي كه به وسيله شهيد كاوه عليه ضد انقلاب فرماندهي شده آنقدر زياد است كه ذكر نام تمامي آنها در اينجا ميسر نيست.
شهيد كاوه،پس از به نتيجه رساندن زحمات مظلومانه چريكهاي مجاهد اسلام در كردستان، جهت تحقق بخشيدن به سخن حضرت آيت الله خامنه اي كه فرموده بودند: تيپ شهدا فقط تيپ كردستان نيست بلكه تيپ نياز و دعوت به مبارزه است. براي به كارگيري تيپ در عملياتهاي ويژه برون مرزي اصرار داشت تا با استفاده هرچه بيشتر از تخصص هاي پارتيزاني در زمينه جنگ ايران و عراق ضربات كوبنده اي به رژيم بعث عفلقي وارد سازد.
بدين ترتيب در سال 62 تيپ ويژه در اولين عمليات برون مرزي خود(والفجر2) شركت كرد و از آن به بعد در عمده عملياتهاي برون مرزي چون والفجر 3 ـ والفجر 4 ـ عمليات بدرـ قادرـ والفجر9 ـ شركت فعال و افتخار آفرين داشت.
شهيد كاوه هميشه راهگشاي عمليات ها بود، هر جايي كه كار گره مي خورد او گره گشا بود هر كجا كه از عزم وارده رزمندگان كاسته مي شد، اراده پولادين شهيد كاوه به همه آن عزيزان روحيه اي تازه مي بخشيد.
منبع: سایت ساجد
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}